کد مطلب:93760 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:568

تجاره مربحه یسرها لهم ربهم











در آیات و روایات ما تعابیری برای دنیا ذكر شده است: 1- الدنیا مزرعه الاخره: این جمله كه بسیار بین علماء هم متداول است، گرچه در روایتی نیافتیم، ولی اقتباسی زیبا از آیات و روایات است، و به تعبیر دیگر اصلی اصطیادی از منابع اسلامی است، در آیه 20 شوری آمده: «من كان یرید حرث الاخره نزد له فی حرثه و من كان یرید حرث الدنیا نوته منها و ما له فی الاخره من نصیب» (كسی كه زراعت آخرت را بخواهد به او بركت داده و بر محصولش می افزائیم، و آنكه فقط كشت دنیا را می طلبد كمی از آن به او دهیم و در آخرت هیچ بهره و نصیبی نخواهد داشت). در تشبیهی بسیار جالب دنیا به كشتزاری مانند شده، كه آماده كشت است، هم آمادگی پروش كشت دنیا و هم كشت آخرت را دارد، تا كشاورز چه كشت كند، یعنی كشت و محصول تابع نیت و اراده زارع است، بذر این زمین اعمال انسانها است، هر كس عملی نیك برای خدا و در جهت آخرت بیفشاند مسلما در آخرت بدرود، و كسی كه عملی برای بهره و استفاده دنیا نشاند بدون شك در این دنیا بهره برداری كند، و به تعبیر دیگر برداشت محصول تابع زمان دوام و بقاء محصول است، اگر بذری كه استعداد تا آخرت را داشت، در زمین دنیا نهاد آخرت برداشت می كند، و اگر بذری كه استعداد تا آخرت را نداشت، چاره ای جز برداشت آن در دنیا نیست، و از همین روی زارع اول در آخرت با دست پر است زارع دوم دست خالی و تهی، پس بین دو عالم چنین نیست كه ارتباطی نباشد، ارتباط به این نحو است كه اینجا كاشت و داشت و در آخرت برداشت.

نكته جالب اینجا است: كه خداوند می فرماید به كسی كه كشت دنیا را برای دنیا بخواهد بهره و نصیب كمی از كشتش به او عطا می كنیم، نه تمام آنرا و این مطلب را با (من تبعیضیه) بیان می فرماید (نوته منها) ولی درباره كسی كه كشت دنیا را

[صفحه 394]

برای آخرت بخواهد، می فرماید: علاوه بر اینكه تمامی بهر و نصیب را به او می دهیم زراعت او را هم زیادتی می بخشیم.

نكته دیگر اینكه در مورد زارع دنیا برای آخرت نمی گوید در دنیا نصیب و بهره ای ندارد، ولی در مورد زارع دنیا برای دنیا می گوید در آخرت نصیبی ندارد، و این اشاره دارد به اینكه كسی كه برای آخرت خود تلاش كرد دنیا را هم دارد، ولی تلاش كننده برای دنیا، علاوه بر اینكه دنیای پرثمری ندارد، آخرتی هم ندارد.[1].

لطف الهی را ببین كه زمین را برای ما مهیا كرده، و باران رحمتش را كه همان امكانات و زمینه سازی او برای انجام اعمال خیر ما است، را فراهم نموده، و فرمود: در مسیر من و خواسته من اگر كشت كردی بهره های بسیار و محصول فراوان به تو خواهم داد، محصولی كه در وقت قحطی و گرسنگی مردم از اعمال نیك در روز قیامت، بسیار مثمر ثمر و نجات دهنده و حیاتبخش خواهد بود.

با این محبت و لطف و عنایت الهی كه زمین و بذر از او، امكانات و زمینه پرورش اعمال از او، چه عذری برای زارع می ماند، كه: چیزی كشت نكند، یا علف هرزه كشت كند، از آیه فوق روشن می شود كه هم دنیاطلبی و هم آخرت طلبی نیاز به تلاش و كوشش دارد، پس چقدر بی خردی است كه انسان تلاش و زحمت بر خود هموار كند، و در آخر چیزی به جز بهره پست دنیا چنانكه از نامش پیداست به دست نیاورد. هماهنگ با این آیه كه بر، كشت طالب آخرت می افزائیم، در آیات دیگر دارد (من جاء بالحسنه فله عشر امثالها) (كسی كه حسنه ای انجام دهد برای او 10 برابر اجر و پاداش است)،[2] در آیه دیگری می خوانیم «لیوفیهم اجورهم و یزیدهم من فضله» (برای اینكه وفا كند اجرهای آنها را و زیاد كند از فضلش).[3].

[صفحه 395]

در آیه 261 بقره در مورد انفاق می فرماید: «كسانی كه اموال خود را در راه خدا انفاق می كنند، همانند بذری هستند كه: هفت خوشه برویاند، كه در هر خوشه یكصد دانه باشد، و خداوند آنرا برای هر كس بخواهد (و شایستگی داشته باشد) دو یا چند برابر می كند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) آگاه است (كمثل حبه انبتت سبع سنابل فی كل سنبله ماه حبه) بعضی فكر می كنند این فرض در خارج امكان ندارد، كه یك دانه 700 دانه شود، و لذا بعضی گفته اند: شاید ارزن مراد باشد، نه گندم «ولی جالب توجه این است كه در چند سال قبل كه سال پربارانی بود، در مطبوعات این خبر انتشار یافت كه نواحی شهرستان (بوشهر) در پاره ای از مزارع بوته های گندمی بسیار بلند و پر خوشه دیده شد، كه گاهی در یك بوته در حدود 4000 دانه گندم وجود داشت، و این خود می رساند كه تشبیه قرآن یك تشبیه كاملا واقعی است».[4].

پس ای برادرم نیت وهم خود را آخرت قرار ده كه اگر چنین كردی دنیا هم به تو روی آرد، و سعی خود را در راه دنیا به خاطر دنیا صرف مكن، كه: به هدف نخواهی رسید، در حدیثی از پیامبر گرامی این مطلب آمده است: «من كانت نیته الدنیا فرق الله علیه امره و جعل الفقر بین عینیه و لم یاته من الدنیا الا ما كتب له و من كانت نیته الاخره جمع الله شمله و جعل غناه فی قلبه و اتته الدنیا و هی راغمه» (كسی كه نیت و هدفش دنیا باشد، خداوند كار او را پریشان كرده، و (وی را در سرگردانی رها می كند) و فقر را در بین دو چشمش قرار می دهد (به نحوی كه اگر به ظاهر وضع خوبی هم دارد ولی به خاطر نیتش خود را فقیر می پندارد، و لذا حرص می زند) و از دنیا به قدری كه برای او مقرر شده، به او می رسد، و كسی كه نیت (و سعیش) آخرت باشد خداوند پراكندگیهای او را جمع كرده، و غنا را در قلب او

[صفحه 396]

قرار داده، و دنیا به سوی او روی می آورد، در حالی كه تسلیم او است).[5].

2- در یكی از سخنان حكیمانه مولی در نهج البلاغه 8 صفت برای دنیا ذكر شده است، داستان از اینجا آغاز می شود كه: حضرت شنیدند مردی دنیا را مذمت می كرد، و به بدی از آن یاد می نمود، حضرت پس از آنكه به او فرمودند: ای مذمت كننده و نكوهنده دنیا، تو خود فریفته دنیائی، و از آن مذمت می كنی؟! تو خودت فریب دنیا را خورده ای نه اینكه دنیا ترا فریب داده است، چه موقع دنیا ترا سرگردان كرده و یا فریب داده، آیا به جاهای بر خاك افتادن پدرانت و پوسیده شدن آنها یا بخوابگاههای مادرانت در زیر خاك فریبت داد، چقدر تلاش كردی آنها را از بیماری نجات دهی، چقدر طبیب برای آنها آوردی و نتوانستی نجاتشان بدهی و بالاخره دست اجل آنها را برد، مگر دنیا آنها را عبرت برای تو قرار نداد، مگر مرگ آنها برای تو سرمشق نبود، پس آنچه با دیگران كرد، با تو نیز خواهد كرد!

فرمودند: ان الدنیا: 1- دار صدق لمن صدقها و 2- دار عافیه لمن فهم عنها و 3- دار غنی لمن تزود منها و 4- دار موعظه لمن اتعظ بها، 5- مسجد احباء الله و 6- مصلی ملائكه الله 7- و مهبط وحی الله 8- و متجر اولیاء الله اكتسبوا فیها الرحمه ربحوا فیها الجنه».

(دنیا سرای راستی و صدق است برای كسی كه آن را تصدیق كند، و سخن آنرا بپذیرد، و سرای ایمنی و عافیت است، برای كسی كه درك كرد آن عافیت را، (اگر از دنیا بطور مطلوب استفاده كند، در دنیا عافیت را و در آخرت ایمنی از عذاب را به دست آورده است) و سرای بی نیازی است برای كسی كه توشه از آن برگیرد و سرای پند و اندرز است برای كسی كه پند پذیر باشد، (لحظه لحظه و گوشه گوشه دنیا موعظه و پند است چنانكه حضرت در صدر گفتار به آن

[صفحه 397]

مذمت كننده تذكر دادند) جای سجود و عبادت دوستان خدا و محل نماز گزاردن یا درود فرستادن و طلب آمرزش ملائكه است. محل نزول و فرودگاه وحی الهی، و محل تجارت دوستاران خداوند است، در دنیا كسب رحمت كرده و بهشت را سود می برند).[6] عطار این داستان را به نظم آورده می گوید:

آن یكی در پیش شیر دادگر
ذم دنیا كرد بسیاری مگر

حیدرش گفتا كه دنیا نیست بد
بد توئی زیرا كه دوری از خرد

هست دنیا بر مثال كشتزار
هم شب و هم روز باید كشت و كار

زانكه عز و دولت دین سر به سر
جمله از دنیا توان برد ای پسر!

تخم امروزینه فردا بردهد
ورنكاری «ای دریغا» بردهد!

گر ز دنیا بر نخواهی برد تو
زندگی نا دیده خواهی مرد تو

دائما در غصه خواهی ماند باز
كار سخت، و مرد سست، وره دراز

بحث ما در صفت اخیر است، كه: حضرت ذكر می فرماید: و در این خطبه متقین هم به آن اشاره دارد، یعنی تجارتخانه بودن دنیا، دنیا همانند بازاری است كه در آن تبادل كالا صورت می گیرد، و چه اصطلاح زیبائی، بازار به معنی باز آر یعنی هر

[صفحه 398]

چه بردی عوض آنرا باز آور، مبادا ضرر كنی و شی ء گران بهائی را با كم بهائی مبادله كنی.

حال ببینیم در این بازار چه خبر است؟ در روایت آمده: «الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر فیها آخرون» (دنیا بازاری است كه در آن عده ای سود كرده و عده ای دیگر متضرر می شوند، این بازار هم مثل بازارهای متعارف دارای فروشنده، خریدار، مثمن (كالای در معرض فروش)، ثمن (قیمت كالا) و دلال است، فروشنده انسانها و خریدار خدا و مثمن اقوال و اعمال خیر و شر و شاید بتوان گفت نفس متكامل از اعمال خیر و یا نفس متسافل و پست شده از اعمال شر است، زیرا انسان در موقع مرگ در برابر روح و نفسی كه از او گرفته می شود، بهائی متناسب دریافت می كند، بهاء خوب در برابر جنس خوب و بهاء بد در برابر جنس بد، و چیزی كه عوض دارد گله ندارد!

اما ثمن و بهاء یا بهشت و جوار الهی و رضوان خداوندی و یا جهنم و دوری و حرمان از رحمت الهی است، در بعضی روایات آمده كه برای نفس شما بهائی نیست مگر بهشت، پس خود را به غیر آن نفروشید، (انه لیس لانفسكم ثمن الا الجنه فلا تبیعوها الا بها)[7] یعنی بهای واقعی نفوسی كه می تواند، راه اطاعت و سعادت را طی كند، چیزی جز جنت نیست، در روایت دیگری آمده: «من باع نفسه بغیر نعیم الجنه فقد ظلمها» (كسی كه نفس خود را به غیر نعمتهای بهشت بفروشد به نفس خود ظلم كرده است)[8] و از این مهمتر در روایتی چنین آمده: «الا ان ثمن ابدانكم الجنه فلا تبیعوها بغیرها»: (آگاه باشید كه بهای بدنهای شما بهشت است پس به غیر آن نفروشید).

از این روایت استفاده می شود كه بهشت در برابر رنج پر ارزش انسانی شی ء

[صفحه 399]

قلیلی است و هرگز نباید طرف معامله با آن قرار گیرد مزد به زحمت انداختن بدن در مسیر عبادت و بندگی بهشت است، و بهای روان و نفس آدمی كه قادر به تكامل و رسیدن به اوج صفات الهی است، چیزی است كه برای ما هرگز قابل درك نیست، التذاذ روح در آخرت در جوار قرب حق و رضوان او كه (رضوان الله اكبر) شاید مقدار كمی از بهای روح متكاملی است كه فروخته می شود.

در حقیقت دو چیز عرضه كرده ایم: 1- جسم 2- نفس و روح، اگر نفس مسیر صحیح خود را طی كند، باید جسم را به عنوان مركبی برای رسیدن به مقامات عالی به كار گیرد، مركبی كه چنین راهوار و رهرو به سوی خیرات باشد، آنقدر ارزش دارد، كه بهایش جنت و خلد برین است، اگر چنین بهائی برای چنین مركبی پرداخت می شود، مسلم است كه: بهای راكب قابل سنجش برای مقیاس ذهنی ما نیست، ولی همین قدر مسلم است كه: مدت كمی زندگی در این دنیا را با زندگی ابدی و جاودانی آخرت عوض كرده ایم، و مسلما از افرادی خواهیم بود، كه از بازار دنیا با دستی پر خارج می شویم، البته این ثمن حقیقی جسم و روح است، ثمنی كه اگر داده شود، فروشنده ضرر نكرده، بلكه سود برده است، ولی ثمن دیگری هم هست كه باید آنرا ثمن بخس و ناچیز نامید، و آن لذت خیالی كم دنیا و به دست آوردن جهنم است، كه: در حقیقت اینگونه فروشندگان فكر می كنند لذت را اكتساب نموده اند، در حالی كه آنچه لذت می پندارند، دفع و رفع الم و نگرانی است، مثل اینكه غذای مطبوع و آب سرد و گوارا می نوشد، و یا به مشتهیات جنسی می پردازد، و لذت می برد، در حالی كه این لذت نیست، برای فرار از درد گرسنگی و تشنگی و طغیان شهوات چنین می كند، و وقتی آرام گرفت فكر می كند لذتی را درك كرده است، ولی باید بداند آنچه در پی آن در دنیا می گردد در آخرت است و سراب دنیا را عوضی گرفته است، اموری را كه لذت می پندارد آب نمائی بیش نیست آری چون حقیقت را ندیدند ره افسانه زدند. به قرینه ثمن حقیقی باید گفت: جهنم رفتن هم بهای

[صفحه 400]

مركبهای تنبل و خوشگذرانی است، كه روانهای چنین افراد بیچاره ای را جابجا می كند، و درد فراق و جدائی از رحمت و رضوان الهی و در حیطه غضب الهی بودن بهای كمی از رذالت و حضاضت نفسانی آنها است، اینگونه اشخاص هر چه به پایان زندگی نزدیك می شوند، به قعر جهنم نزدیكتر می شوند چنانكه در روایتی از رسول اكرم به این مضمون آمده كه فرمودند، سنگی حدود 70 سال پیش از لبه ی جهنم رها شده بود، و امروز به قعر آن رسید، و مرادشان این بود كه فلان كافر شرور امروز از دنیا رفت، یعنی چنین نفسی كه از راه صحیح منحرف می شود، از اول میسر خود را به طرف قعر جهنم جهت می بخشد.

اما دلالان این بازار چه كسانی هستند؟ همانگونه كه بازارهای متعارف دو گونه اند: گونه ای در صدد راهنمائی و صلاح و گونه ای مترصد حقه بازی و كلك و متضرر كردن خریدار و مشتری هستند، در بازار دنیا هم، چنین است:

1- دلالانی كه به خیر و صلاح و پر بار بودن بهره و سود معامله برای طرفین معامله می اندیشند، كه اینها دو دسته اند:

الف: رسولان و پیامبران الهی كه نفس خود را به زحمت و عمر خود را به تعب گذارنده، و هیچ توقع اجر و پاداشی ندارند، آنهائی كه فقط به خیر كسانی كه وارد بازار دنیا می شوند، می اندیشند.

ب: عقول انسانها كه در كنار این رسولان خارجی به عنوان رسولان باطنی در راستای آنها به خیرات رهنمون می كنند تا چقدر فروشنده این بازار مستبصر و بینا شود.

2- دلالانی كه به شرارت و فساد سوق می دهند كه اینها هم دو دسته اند:

الف- شیاطین انس و جن كه از خارج در صدد افساد هستند ب- هواهای نفسانی كه در برابر عقل دكان باز كرده و جبهه گیری می كنند. در حقیقت شیاطین در برابر رسولان خارجی، و هواهای نفسانی كه میل به سركشی دارند، در برابر رسول داخلی

[صفحه 401]

یعنی عقل علم مخالفت برافراشته اند، و در صدد كساد كسب و كار آنها برآمده اند.

البته باید این را متذكر شوم كه: موفقیت در این بازار نیاز به توفیق الهی و فرا گرفتن آموزشهای پیامبران و اولیاء الهی دارد كه: ما جنسهای خود را هر چه بیشتر بفروشیم، و تا می توانیم تمام جیبهای خود را از بهای جنسها پر كنیم، و با دستی پر بازار دنیا را بدون ناراحتی ترك كنیم، چه بسا افراد بد و نیك وقتی از این بازار خارج می شوند، ناراحت باشند، همانند كسانی كه وارد غاری شوند، و اشیاء براقی را ببینند، و عده ای گویند اینها گوهرهای شب چراغ است، و عده ای گویند نه، آن عده كه منكرند، گویند چرا دست خود و بار خود را سنگین كنیم، و چیزی بر نمی دارند، و عده ای گویند احتیاطا مقداری بر می داریم، وقتی بیرون می آیند و در برابر پرتو خورشید قرار می گیرند، متوجه می شوند گوهر و در است ولی هر دو دسته ناراحتند دسته اول گویند: چرا نیاوردیم، و دسته دوم گویند: چرا كم آوردیم.

با این توضیحات واضح می شود كه خداوند همچون پدری مهربان به انسانها سرمایه و زمینه كار و فعالیت داده و به آنها گفته، تا با آموزشهای پیامبران الهی و عقل هماهنگ شوند، و سودی گران فراهم نمایند، و در پایان هم من، اجناسی را كه در این مدت مثلا 70 سال به دست آورده اید، خریدارم، حال چگونه كسانی كه سرمایه را از بین برده و جنسی برای عرضه ندارند، توقع دارند بهائی دریافت كنند؟! آنهائی كه دست خالی از این بازار برمی گردند چگونه توقع سرور و نشاط دارند؟!

خدایا تو می دانی ما در صدد بهره بری از سرمایه ای كه به ما عطا نمودی، هستیم، ولی گاهی چنان ضعیف النفس می شویم، كه به حرف دلالان مفسد گوش می سپاریم، و فریب جلوه های ظاهری و خوش زبانی آنها را می خوریم، ولی هرگز در صدد مخالفت با تو نبوده و نیستیم، چنانكه می دانی محبوبترین چیزها كه ایمان به تو است را اختیار نموده و به تو سر سپرده ایم، پس در این موارد هم مثل همه موارد دیگر و مثل همیشه نیرومندمان گردان، و از مهلكه ها و دامهائی كه این دلالان برای فریب ما گسترده اند،

[صفحه 402]

نجاتمان بخش، پروردگارا ما را در زمره متقین قرار ده كه مولی علی (ع) می فرماید: ایام قلیلی را صبر كرده و راحت طویلی به دست آوردند، و همچنانكه خود زمینه این تجارت را فراهم آوردی (یسرها لهم ربهم) خود كمك كن، تا حفظ سرمایه تو كرده، و با ازدیاد سرمایه به تو روی آوریم.

در آیات مختلف هم این مسئله تجارت و بیع و شراء انعكاس یافته است، كه دو نمونه را متذكر می شویم:

1- (ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوریه و الانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعكم الذی بایعتم به و ذلك هو الفوز العظیم).

(خداوند از مومنان جانها و اموالشان را خریداری می كند، به اینكه برای آنها بهشت باشد (به این گونه) كه در راه خدا پیكار كنند، می كشند و كشته می شوند، این وعده حقی است بر خدا كه محقق و مسجل شده در تورات و انجیل و قرآن، و چه كسی وفادارتر است به عهدش از خدا، پس بشارت باد شما را به داد و ستدی كه با خدا كردید و این پیروزی و رستگاری عظیمی است).[9].

در این آیه مومنان فروشنده و خداوند خریدار و متاع جانها و اموال، و قیمت این متاع بهشت، و سند معامله سه كتاب آسمانی بزرگ: تورات، انجیل و قرآن است، اگر چه ثمن سریعا پرداخت نمی شود، و بر ذمه خداوند است تا این افراد را به بهشت رساند، ولی این معامله خطرات نسیه را در بر ندارد، زیرا نسیه قادر هم نقد است، خداوند قادر و بی نیاز است، و از هر كس به عهد و پیمانش وفادارتر است، نسیان و فراموشی به او راه ندارد، و كاری بر خلاف حكمت انجام نمی دهد، كه از آن پشیمان

[صفحه 403]

شود، بنابراین جای شك و تردیدی نیست، كه: در راس موعد بها را پرداخت خواهد كرد، سپس تبریك می گوید: (بشارت باد شما را به این معامله ای كه انجام دادید)[10].

در اینجا دو نكته قابل توجه است:

الف- خداوند مالك همه اشیاء است، و با اینكه جان و مال همه از او است، همانها را خریداری كرده، و در برابرش بها می دهد، در حالی كه در معاملات متعارف باید مالی كه به فروش می رسد از خریدار نباشد وگرنه فروختن معنی ندارد.

ب- در معاملات متعارف باید تعادلی بین كالا و قیمت باشد كه متناسب با عرضه و تقاضا است، در حالی كه در معامله با خداوند این مسئله رعایت نشده، و در مقابل جان و مال، زندگی و حیات ابدی پرداخت می شود، حدیثی از جابر بن عبدالله انصاری در ذیل این آیه وارد شده كه پیامبر در مسجد بودند و با صدای بلند آیه را تلاوت كردند مردی از انصار پیش آمده، از روی تعجب از پیامبر پرسید، راستی این آیه بود كه نازل شد،؟! پیامبر فرمودند: آری، مرد انصاری گفت: «بیع ربیح لا نقیل و لا نستقیل» (چه معامله پر سودی نه این معامله را بهم می زنیم و برمی گردانیم، و نه اگر بازگشتی از ما بخواهند می پذیریم).[11].

2- (یا ایها الذین آمنوا هل ادلكم علی تجاره تنجیكم من عذاب الیم (10) تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالكم و انفسكم ذلك خیر لكم ان كنتم تعلمون (11) یغفر لكم ذنوبكم و یدخلكم جنات تجری من تحتها الانهار و مساكن طیبه فی جنات عدن ذلك الفوز العظیم (12) و اخری تحبونها نصر من الله و فتح قریب و بشر المومنین (13) (ای كسانی كه ایمان آورده اید، آیا راهنمائی كنم شما را به تجارتی كه از عذاب دردناك رهائی بخشد، به خدا

[صفحه 404]

و رسولش ایمان آورید، و با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنید، این بهتر از هر چیزی برای شما است، اگر بدانید (اگر این كار را كنید) گناهان شما را می بخشد، و شما را داخل باغهائی از بهشت می كند، كه نهرها از زیر (درختان) آن جاری است، و وارد مساكن پاكیزه ای در باغهای همیشه جاوید بهشتی می كند، و این پیروزی و رستگاری عظیمی است و نعمت دیگری كه دوست می دارید، (و خدا به شما ارزانی می دارد) یاری از خدا و پیروزی نزدیك است و مومنان را بشارت ده).[12].

در این آیات دو ماده تجارت را ایمان و جهاد در راه خدا قرار داده، و در عوض سه چیز عطا می فرماید:

1- غفران و آمرزش از گناهان.

2- دخول در منزلهائی طیب و پاكیزه كه در باغهای بهشتی واقع است. راغب در مفردات گوید: معنی «طیب» در اصل چیزی است كه حواس ظاهر و باطن از آن لذت برد، اینكه مساكن آنها با صفت طیب توصیف شده نشانه این است، كه مسكنی كه وسیله آرامش و سكون است چنان تعبیه شده، كه از نظر ظاهری انسان را به لذت و از نظر باطنی به سرور وامی دارد، مثل بعضی خانه های این دنیا نیست كه اگر هم به ظاهر خوب باشد، ولی روح در فشار و جان در عذاب است، هر وقت به در و دیوار آن می نگرد به فكر اقساط عقب افتاده و اقساطی كه در پیش دارد، می افتد.

جالب توجه است كه در قرآن سه چیز مایه آرامش شمرده شده است: 1- تاریكی شب (و جعل اللیل سكنا)[13]. 96- خانه های مسكونی (و الله جعل لكم من بیوتكم سكنا)[14]. 80- همسران یكدل (و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا

[صفحه 405]

لتسكنوا الیها).[15].

3- یاری و پیروزی قریب- در پیروزی موعود كه در این آیات آمده، اختلاف است: بعضی از مفسران به فتح مكه و بعضی به بلاد ایران و روم و بعضی به كل فتوحات اسلامی كه به فاصله نزدیكی به دنبال ایمان و جهاد مسلمین به دست آمد، تفسیر كرده اند ولی از آنجا كه مخاطب این آیات فقط اصحاب و یاران پیامبر گرامی نیستند بلكه این خطاب همیشه زنده، همه مومنان در طول تاریخ را مخاطب قرار می دهد جمله (نصر من الله و فتح قریب) متوجه آنها هم خواهد شد، هر چند مصداق بارز این جمله همان فتح مكه بود.

در حدیثی آمده: هنگامی كه در «لیله عقبه» (شبی كه پیامبر در نزدیكی مكه مخفیانه با جمعی از مردم مدینه ملاقات و از آنها بیعت گرفتند) عبدالله بن رواحه گفت: هر شرطی می خواهی ضمن این پیمان برای پروردگارت و خودت بكن، پیامبر فرمودند: اما برای پروردگارم شرط این است كه: به هیچوجه چیزی را شریك او قرار ندهید، اما برای خودم همانگونه كه: از خود و اموالتان دفاع می كنید، از من نیز دفاع نمائید عبدالله گفت در مقابل آن به ما چه داده خواهد شد، فرمود: بهشت، عبدالله گفت: «ربح البیع لا نقیل و لا نستقیل» (چه معامله پر سودی، نه فسخ می كنیم و نه فسخ آنرا می پذیریم).[16].

تا به اینجا روشن شد كه دنیا همچون بازاری برای عرضه كالاها است، و باید دانست هر عملی اگر چه بسیار كوچك قابل محاسبه خواهد بود، و چه بسا عمل بسیار كوچكی علاوه بر اجر اخروی ثمرات بسیاری در همین دنیا دارد، شما ببینید حضرت موسی نزدیك دروازه مدین وقتی دید دو دختر محجوب برای آب برداشتن منتظرند، و نوبت به آنها داده نمی شود، غیرت او اجازه نداد آنها بایستند،

[صفحه 406]

خودش با دست خود برای رضای خدا آب برای آنها كشید، و همین عمل بسیار كوچك موجب شد، تا صاحب همسری چون دختر شعیب پیامبر و خانه و كاشانه ای شود، و از همه مهمتر در محضر شعیب پیامبر كه پیامبر مدین بود، درس نبوت فراگیرد.

نمونه دیگر «طوعه» است، طوعه آن زن بزرگواری است كه وقتی همه درها بروی مسلم بن عقیل، آن مظلوم، آن نماینده حجت خدا حسین بن علی (ع) بسته می شود، درب خانه او بروی او باز می گردد و به او پناه می دهد، وقتی حضرت مسلم وارد كوفه شد، گذشته از مردان با شخصیت زنان بزرگی هم بودند ولی تاریخ نام طوعه را بر صفحات زرین خود به یادگار گذارده است، آری نام طوعه در تاریخ كوفه و كربلا بیاد دارد، همه ساله در منابر نام این زن برده می شود و از او به نیكی یاد می كنند، فقط برای اینكه شبی مسلم سرگردان را پناه داد. باری هر عمل خیری اگر چه بسیار كوچك باشد، با ارزش و دارای جایگاه بلندی خواهد بود، و در این بازار و تجارتخانه دنیا هرگز گم نخواهد شد.

الهی و اله در ذیل این فراز (صبروا ایاما قصیره اعقبتهم راحه طویله) چنین می سراید:

جزای صبر آنان یك دو روزی
بیامد راحت جاوید روزی

دو روزی صبر از این لذات باید
كه در پی راحت جاویدت آید

شتابد چرخ افسونگر تو مشتاب
به صبر از لذت اكنون روی برتاب

در اقلیم روان آسایش جان
رهین ترك شهوتهاست میدان

[صفحه 407]

برنج صبر تن در ده زمانی
پی آسایش جان جاودانی

شكیب ای جان كه دوران بی مدارا
نبخشد جرعه آبی گوارا

مدارا كن كه گردون كجمدار است
بپای ایدل گر او ناپایدار است

اگر عهد محبت را نپائی
نیابد گوهر جانت صفائی

ز ما صبر و ز گردون بی قراری
ز دلبر ناز و از دل آه و زاری

(الهی) با شكیبائی همی ساز
نیاز آور چو آن دلبر كند ناز

ز راه پارسایان پیروی كن
ز تاج صبر بر سر خسروی كن

كه صبر اشراق خورشید روانست
سر ایمان و تاج خسروانست

كه صبر آن خوش نهال باغ امید
بر آسایش دهد در عمر جاوید

كه صبر تلخ شیرین تر ز قند است
بذوق عشق كان شیرین پسند است

[صفحه 409]


صفحه 394، 395، 396، 397، 398، 399، 400، 401، 402، 403، 404، 405، 406، 407، 409.








    1. نظیر همین معنا در آیه (18 و 19) اسراء به شكل دیگری آمده است.
    2. الانعام آیه 160.
    3. الفاطر آیه 30.
    4. تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 235.
    5. مجمع البیان ذیل آیه 20 شوری- تفسیر نمونه جلد 20 صفحه 400.
    6. نهج البلاغه كلمات قصار، كلمه 126 فیض و 131 صبحی.
    7. بحار جلد 78 صفحه 13 و میزان الحكمه جلد 2 صفحه 92 روایت از علی (ع) است.
    8. از غرر الحكم علی (ع) و جلد 2 میزان الحكمه صفحه 92.
    9. التوبه آیه 111.
    10. استبشروا از ماده بشارت در اصل از بشره بمعنی صورت گرفته شده است و اشاره به خوشحالی و خرسندی است كه آثار آن در صورت و بشره انسان آشكار شود.
    11. تفسیر در المنثور طبق نقل المیزان و نمونه جلد 8 صفحه 150.
    12. الصف آیه 10 تا 13.
    13. الانعام آیه 2
    14. النحل آیه 3
    15. الروم آیه 21.
    16. تلخیص از تفسیر نمونه جلد 24 ذیل آیات فوق از سوره صف.